شهيدعلی فتحي پور درگاه

بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست

یعنی زنی مانند تو مردآفرین نیست

ام الادب، ام الوفا، ام الااباالفضل

غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست

                                                   شهید علی فتحی پور(دومین نفر از سمت راست)

                                                شهید علی فتحی پور (اولین نفر از سمت راست)

بسم الرب شهدا و الصدیقین

وقتی اسفند می آید دلم خیلی بی قرار است. آرام ندارد انگار. هر لحظه و ثانیه "علی" جلوی چشمان من است. از روز رفتن به جبهه، از خداحافظی اش، از شب به یاد ماندنی ای که صبح فردایش قرار بود اعزام شود.

مادرم آن شب چه کارها که نمی کرد. هر غذایی که علی دوست داشت مهیا می کرد. اصلاً انگار می دانست آخرین شام علی است؛ آخرین شبی هست که در کنار مادر و پدر است. چه دلبری ها که علی از مادر نکرد. و مادر پروانه وار به دور علی می چرخید. مادر است دیگر، بند دلش وصل به علی بود.

****

این روزها سالگرد شهادت علی جانِ ماست. اصلاً برادر همیشه جانِ خواهر است. 

این روزها، روزهای بی قراری است. و من هرچه خواستم از علی بنویسم، ازز مقام شهادتش، از اخلاق او، از زندگی اش و... ، خودم را کوچک دیدم و زبان قلمم قاصر.

مگر می شود از مقام و منزلت شهید نوشت؟ آنها مثل دریا هستند و منِ قطره کی توان وصف دریا دارم؟

علی برای خدا بود. خالص بود...

و چون عاشق خدا شوند، خدا نیز عاشق انها می شود، و خدا عاشق هرکس شود، او را می میراند. و فکر نکن که شهدا مرده اند. بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.

***

علی جانم، شاد باش، زیرا تو دنیای خودت را آباد کردی. و آخرتت آبادتر است. دستِ مرا هم بگیر.

         منزل پدری شهید

        منزل پدری شهید

                                                        مزار پدر و مادر شهید در پایین مزار خود شهید

این همه سال که هیچ؛قرنهاهم بگذرد یادت همه فاصله ها را بدرد

درتک تک اجزای تنم می مانی جزآنکه مرا مرگ به یغما ببرد

دردل خواهرشهید:

دریک روزآخرسالی خوشحال ازآمدن بهاربه همراه خانه تکانی(دل) منتظر حول حالناالی احسن الحال

بودیم!مادری تنها مشغول خانه تکانی بود وهمه چیز رابرای تحویل سال مهیاکرده بودومی گفت

قرار است به همراه بهار؛گلشن او هم بیایید!فردای آن روز بهارآمد؛اما گلشن او نیامد...اومی گفت

نمی دانم چرابهارآمد اما...غروب همان روز یکی آمد وبهش گفت منتظرنباش گل بهارتو پرپر شده است

توهم دانشت؛خانه هارااستوار و راهها راهموار می ساخت؛توکه مهربانی را گسترده

می خواستی و انسانیت را ستایش می کردی؛هیچکس چون تو سرود  زیبای یاری

رساندن بر قله های رفیع عشق را بی هیچ ادعا و بی چشم داشتی فریاد نمی کرد

وآنگاه که باید یاری می شد؛هیچکس یاری یاریشان به تونبود

---------------------------------------

انگار همین دیروزبود که پیکرش جهت تشیع ازسلیمانیه محل عملیات والفجر9به معراج

شهداءبا چهره غرق به خونش انتقال یافت!

توسط یکی از اقوام چهره غرق به خونش شسته میشود

برپیکرش ودیگر هم رزمان شهیدش توسط آیت الله امنیان امام جمعه آستانه اشرفیه در

صحن حرم آقاسیدجلال الدین اشرف اقامه نمازمی شود

 و در دستان مردم شهید پرور به زادگاهش تشیع می شوند

و در روز دوم بهار سال 65در صحن مسجد سجادیه روستای درگاه همیشه آرام گرفت

-----------------------------------------------------------------

شوق رفتن به مناطق درگیر جنگ از همان آغاز دفاع مقدس

سال62آموزش پرورش اردوی دیدارازمناطق غرب وکردستان رابرای دانش آموزان برپاه می کند؛خبررفتن به گوش علی می رسد؛ اوهم با سایر  دانش آموزان به غرب کشورمی رودکه این عکس مربوط به رفتن به کردستان به مدت10روزبود؛ازهمین زمان شوق رفتن برای کمک به مردم کردستان بردل داردکه در نهایت در  سال 64 به گرفتن رضایت جهت حضور در کنار هم رزمان خود می شود.ودر23 اسفند64به آرزوی خویش میرسد.

--------------------------------------------------------------------------

مادر؛هنگام آموزش شهیددرپادگان آموزشی منجیل درکنارفرزندش

------------------------------------------------------------------

خدا حافظ علی جان:مابه شفاعتت دل بسته ایم.....

وداع آخرین پدر باشهیدش(عکس ازسمت چپ:1_مرحوم علی فلاح خوشقلب.2_مرحوم حسن فتحی پورپدرشهید.3_حسین فتحی پورعموی شهید.4_رمضان فتحی پورعموی شهید)

وداع خواهر بابرادرشهیدش:خواهرم وصیت می کنم همچون زینب سلام الله در روز عاشورا

پیام رسان خون من باشی

آلبوم عکس همرزمان ودوستان شهید والامقام علی فتحی پور

خداحافظ فرزندم.......

میگفت:چند روز قبل از اعلام خبر شهادت علی ؛ خواب دیده است که در حال درست کردن تابودی برای شهیدی است.....  "آری مادران نیازی ندارند تاکسی برایشان خبری بیاورد..."حال میفهمیم ازلحظه شهادت تا خبرشهید شدن علی بی تابی مادربرای چی بود!!!

 تاریخ این عکس دوم فروردین هزارو سیصدو شصت و پنج

______________________________

درود بر امام شهدا ...

زندگی نامه نوشته شده توسط شهید

در ادامه مطلب بخوانید

• ---------------------------------------------------------

عشق به اسلام .....

همیشه در تاریخ مردانی بوده اند که در برابر یک آرمانی جان خود رو از دست داده اند. در این میان هستند راد مردانی الهی که با تقدیم جان خود به محضر پروردگار در راه تعالی خط ولایت در تارک تاریخ ماندگار شده اند . در اینجا سوگند نامه شهید را جهت مطالعه عزیزان قرار داده ایم. خدایا کاری کن سرانجام کار تو خشنود گردی و ما رستگار

بخش پنجم: بعدازشهادت

"میگفت:بوی عطرعجیبی میداد هر بار که اسم عطر شو می پرسیدم جواب سربالا می داد؛شهید که شد تو وصیت نامه اش نوشته بود به خدا قسم هیچ وقت عطر نزدم ، هر وقت خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم"

"السلام علیک یاابا عبدالله"

 ______________________________

بخش چهارم:بازگشت "دردومین روزنوروز سال65"

رزمندگان این عملیات که برخی از آنها به جانبازی نائل شده بودند کم کم در حال بازگشت هستند وهر روزخبر آمدن یک یک آنان به گوش مادر می رسد و او به منزل آنها جهت جویا شدن از حال فرزندش می رود اما هم رزمانش یا خود را به بی اطلاعی میزند یا ادعاهای دیگری میکنند و او در این چند روز چشمش را ازجاده بر نمی دارد و در انتظار برگشت علی خویش است و هر روز به بهانه ی آمدنش مقدمات تهیه غذا را برای او می بیند و چون نزدیک عید نوروز هم هست اجازه نمی دهد تابچه ها نزدیک آجیل وشیرینی شوند و می گوید صبر کنید تا برادرتان بیاید!! اما نمی داند فرزندش برگشته و در سردخانه ی شهر لاهیجان آماده تشیع می باشد.

______________________________

بخش سوم:شهادت

رزمندگان لشکرقدس گیلان که در هزار قله  سلیمانیه عراق آماده ظفر دیگری هستند؛عملیات والفجر 9 را آغاز می کنند ونیروهای تازه نفس دل به دل ندارند تا از غافله ی شهداء عقب نمانند.

علی به همراه دیگر هم رزمان شب هنگام وارد مقر لشکر در سنندج می شوند و در شهر شاهد تردد آمبولانسها که مجروحین عملیات رابه بیمارستانها انتقال می دهند می باشد و از جا ماندنش از این عملیات ناراحت است ؛ اما برای پدافند از مناطق آزاد شده از هزار قله تا دکلهای مخابراتی شهر سلیمانیه نیازبه نیروهای تازه نفس دارد و فرماندهان به حضور این نیروها احتیاج داشته تا بتوانند بعداز تثبیت عملیات؛ منطقه را تحویل رزمندگان ارتش  نمایند.

آنها به سرعت سازماندهی وبه گردانهای عمل کننده عملیات در منطقه اضافه و از طریق مریوان وارد منطقه ی سلیمانیه می شوند.

امروز 23 اسفند سال 64 است وتنها یک روز از حضورش در منطقه می گذرد؛هوای منطقه در حال تاریک شدن است که ناگهان خمپاره ای از سوی دشمن بعثی به میان رزمندگان پرتاب و ترکشی بر پشت گردن او اثابت و لحظه ای بعد او نیز به جمع شهدای دفاع از این نظام اسلامی می پیوندد و در 13 رجب سالروز میلاد فرخنده حضرت
علی (ع) به آرزوی خود نایل می شود.

-------------------------------------------------------------------

بخش دوم:(نحوه حضوردرجبهه)

علی موافقت رفتن را از پدر می گیرد و زمستان سال 64 با سپاهیان محمد رسول الله (ص) ازاستان گیلان جهت آموزش اعزام می شود.

_______________________________

اگر قراراست پرچم عدالت علي (ع) بركاخهاي ابرقدرتها افراشته شود و الام در قلوب ملتهاي دنيا نفوذ كند و اگر قرار است

قدس عزيز آن نستين قبله مسلمين آزاد گردد ، جان هيچ ارزشي ندارد ، آري بگذاريد ماهم برويم ف اسلام در جهان سر افراز گردد.

تاریخ این عکس:دوم فروردین هزاروسیصدوشصت وپنج

-------------------------------------------------------------------

    ا   عکسهای اعزام به جبهه  

فرازي از وصيتنامه شهيد علي فتحي پور درگاه:

اگر قرار است پرچم اسلام وعدالت علی (ع) برکاخهای ابر قدرت ها بر افراشته شود واسلام در قلوبهای دنیا نفوذ کندواگرقرار است قدس عزیز آن نخستین قبله مسلمین آزاد گردد ،جان هیچ ارزشی ندارد ،آری بگذارید ماهم برویم تا اسلام در جهان سرافراز گردد