بسم رب الزهرا
تمام شهر پی کشتن ولی بودند / نبود مردی و نامردها ولی بودند
که هرکدام به تفسیر خود یلی بودند / چهل نفر که همه قاتل علی بودند
به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت / قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت
به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم / و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم
سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم / برای ضربه رضایت گرفته اند ازهم
تمام نیتشان قربه الی الله است / و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است
یکی غلاف به قصد ثواب بردارد/ یکی به نیت مولا طناب بردارد
دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد / لگد اگر بزنندش شتاب بردارد
برای کشتن مولا شتاب در کافیست / برای حفظ امامت دوتا پسر کافیست
گذشت کوچه و یک کوچه دگر آمد / چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد
چنان بلند شد و دست سمت سر آمد / به سوی فاطمه دیوار مثل درآمد
همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد / خصوصا اینکه تماشگرش حسن باشد
حسن که ضربه ی سختی به طاقتش می خورد / حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش میخورد
چه خوب بود که سیلی به قامتش میخورد / ولی از این همه بادی به صورتش میخورد
همین نسیم، حسن را هزار سال بس است / برای گریه هرشب همین خیال بس است
گذشت کوچه و یک کوچه ی دگرآمد / زسمت کوچه ی سرنیزه ها خبر آمد
که شمر جای مغیره در این گذر آمد / ولی نه روبروی او که پشت سر آمد
غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد / شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد
رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است / به حنجری که یقینا بریدنش سخت است
تنی که مثله شود پاکشیدنش سخت است / «صدای وای بنی» شنیدنش سخت است
اگرچه سخت سرت را، ولی جدا کردند / چنان که فاطمه را از علی جدا کردند
همین که تیر رها شد تیغ می برد / رفیق میزند و نا رفیق می برد
عمیق بوسه زده پس عمیق می برد / رفیق می زند و نارفیق می برد
چنان پرنده که هی بال را به هم زده است / صدای فاطمه گودال را به هم زده است
شهدا را یاد کنیم باذکر صلوات برمحمدوآل محمد(ص)