فقط بسیجی
دنیا اصلا برایش ارزشی نداشت و به هرچیز دنیایی که فکرش را می شود کرد، می خندید و بیشتر از همه به پست و مقام. همیشه می گفت: «من فقط یک بسیجی ام.» یکبار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچه ها رفتند، گرفتند، آمدند.» گفتم: پس تو آنجا چی کاره ای؟ گفت:« من؟ هیچ کاره من فقط با یک دوربین مواظب بچه ها هستم که راهشان را عوضی نروند. من داخل هیچکدام از اینها نیستم.»
نقل از همسر شهید
شهدا را یاد کنیم باذکر صلوات برمحمدوآل محمد(ص)